شاید چرایی این مشارکت پایین، نیازمند تحلیل و بررسی جامع و کاملی باشد که در این نوشتار نمی گنجد اما آنچه مشخص است اینکه در پایتخت که بیش از 100 هزار نفر عضو نظام مهندسی ساختمان هستند حدود 10 درصد در رای دهی شرکت می کنند تا جایی که در دوره ششم، افرادی با کمتر از 1000 رای هم توانسته اند به هیئت مدیره تهران راه یابند و بالاترین رای هم اندکی بالاتر از 2000 رای بوده است یعنی هیئت مدیره سازمان نظام مهندسی تهران تنها نمایندگی 1 تا 2 درصد اعضا را به عهده دارند و در دیگر شهرها احتمالا وضعیت اندکی بهتر باشد اما در مجموع قابل قبول و قابل دفاع نیست.
اعضای سازمان را می توان به اقلیتی فعال و اکثریتی خاموش دسته بندی کرد که اکثریت خاموش به ظاهر عطای سازمان را به لقای آن بخشیده اند اما درباطن و در واقع اجازه داده اند که نظر، رای و تصمیم گیری حدود 10 درصد افراد بر سرنوشت و آینده سازمان حکم براند. البته یکی از ضررهای اساسی مشارکت حداقلی این است که افراد فرصت طلبی که به دنبال سوء استفاده برای رسیدن به کرسی های هیئت مدیره هستند می تواند با ترفندهای مختلفی مثلا در تهران حدود 1000 رای را برای خود و یا هم گروه های خود فراهم کنند و در کنار افراد ذی صلاح خود را در هیئت مدیره جای دهند. در ضمن همین آرای کم می تواند به برخی گروه ها فرصت دهد تا گام در راه سوداگری رای بزنند و با گرد آوردن تعداد معدودی از اعضای صاحب رای به هر طریق و ترفندی، با برخی کاندیداها برای ورود تضمینی به هیئت مدیره ها قراردادهای چندصد میلیونی ببندد که حاصل آن راهیابی افراد ناسالم به سازمان و بازماندن افراد صاحب صلاحیت خواهد بود و از این افراد، دیگر نمی توان انتظار داشت که در راستای اعتلای سازمان، احقاق حقوق اعضا و صیانت از مقررات ملی ساختمان حرکت کنند پس در نتیجه بر نظام مهندسی آن می رود که اخبار تخلفات گواه آن است و فراموش نشود که جامعه، تخلفات را به حساب جامعه بزرگ مهندسان ساختمان خواهد نوشت نه اشخاص خاطی.
حال پرسش مهم این است که آیا سازمان باید کاری انجام دهد تا اعضا به مشارکت بیشتر ترغیب شوند و یا اعضا باید مشارکت داشته باشند تا تغییراتی در سازمان ایجاد شود؟ نگاهی به تاریخچه بیست ساله نظام مهندسی ساختمان نشان می دهد که شق اول سوال خیلی قابل اتفاق نیست اما در شق دوم اگر اعضا تصمیم به مشارکت حداکثری بگیرند به نحوی که هر کاندیدا نتواند با حداقل آرا به هیئت مدیره راه یابد بلکه نیازمند رقابت شدیدتری باشد آنگاه طیف جدیدی از افراد صاحب صلاحیت وارد هیئت مدیره ها خواهند شد که هم از پشتوانه قوی تری برخوردار هستند و هم خود را ملزم به پاسخگویی به بخش بزرگی از جامعه صاحب رای سازمان خواهند دید. در واقع مشارکت حداقلی رای دهندگان یعنی ادامه وضع موجود و رضایت دادن به وضعیت فعلی، پس اگر قرار است این دور باطل مشارکت حداقلی و هیئت مدیره های ضعیف شکسته شود فقط از عهده اعضای سازمان بر می آید به این معنی که با ورود اکثریت خاموشی که توجهی به انتخابات ندارند به حوزه های رای گیری و افزایش سطح مشارکت، قدر مسلم هیئت مدیره های قوی تری شکل خواهد گرفت که باید از این فرصت استفاده کرد و با کمک رسانه ها و اطلاع رسانی قوی و منسجم، کاندیداها را به سمت برنامه محوری و اعضای سازمان را به سمت مطالبه محوری سوق داد که در نوشتاری دیگر مفصل به این دو موضوع خواهیم پرداخت.
نقل از صما